بعد از دریا و آبتنی کوچوله باباشو عموها رفتیم بازار عمو حسن شلوارش خیس شده بود و یه شلوار دیگه خرید! چه ها گفتن خب خیسه بالاخره خشک میشه که! گفت حالا یکی دیگه خریدم دیگه! اینجور فامیلایی ما داریم! ********************* تو ماشین که مینشستیم تا آهنگ پخش میشد بچه ها حرکات محیر العقولی از خودشون نشون میدادن!ااااای دووو! ********************* من:سلام کیمیا جونی کیمیا:قوله قوله قوله! مهدی:خوبی کیمی: کیمیا:قوله قوله قوله در سکوت نیمه شب عمه لیلا:بخواب دیگه کیمیا:قوله قوله قوله! ********************* ...