محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

طاها کوچوله

وقتی اب تو گلوی کوچوله میپرد!

پسرم دیگه خودش با استقلال کامل غذا میخوره  وقتی از پای سفرهبلند میشه دستاشو باز میکنه و میگه نموم! شلوارشو میتکونه و میگه مننون! دیروز موقع آب خوردن آب پرید تو گلوش خودش میزد پشتش که رفع سرفه کنه! هیچی دیگه من و بابا مهدی غش کردیم از خنده ...
18 مرداد 1393

اوووووی!

طاها میخواد بگه بابایی  انقدر تند میگه که تبدیل میشه به اووی! بابا مهدی رو میترسونه و میگه به! باباشم میگه وایسا اومدم بگیرمت! طاها هم فرار میکنه و میپره بغلم(در این لحظه من کاملا مراقب چشمم هستم!!!) ................................. شنبه مهمونی داشتیم طاها و عسل رفته بودن تو اتاق دقیقا نمیدونم چطوری بازی کردن که همه جا کن فیکون شده بود! یکشنبه باید بریم خونه عمه لیلا که مولودی داره(به افتخار حضور کیمیا خانم).   ...
19 تير 1393

آیلین کوچولو

آبجی محمد امین به دنیا اومد! خیلی بامزه اس!همه میگن نمیشه چهره رو از نوزادی تشخیص داد ولی این فسقلی با نمکه! مامانی میگه محمد امین تو بیمارستان شر کرده! وقتی بهشون گفتن ساعت ملاقات تموم شده گفته من جایی نمیرم! خواهرم اینجاس!من کجا برم! آیلین و بغل کردم طاها تعجب کرده بود! ...
4 تير 1393

طاها در پارک الهام

این کوچوله ما انقدر شیرینکاری در میاره که دایم با مامانم و بابام تو پارکه میگیم بریم دده میره کفشاشو میاره میشینه جلوی در و میگه دده.با.تاب تاااب این با که میگه یعنی پارک! از پنجره مامانم اینا پارک مشخصه این فندقم همش جلوی پنجره اس دیگه! ...
9 خرداد 1393

عادت به خونه

این پسر کوچولوی مامان فقط به خونه خودمون عادت داره رفته بودیم خونه عمو امید ولی خیلی دیر برگشتیم کلید هم توی خونه جا مونده بود! مجبور شدیم بریم خونه بابا عباس حدس بزن طاها تا ساعت چند بیدار بود؟؟؟!!!     تا ساعت 5 در نتیجه نه ما لالا کردیم به بابایی اینا! مامانی هم به طاها گفت که چند شب اینجا نگهت میدارم تا عادت کنی! من که بعید میدونم این پپل عادت کنه! من اصلا اخلاقم اینجوری نیست ولی بابا مهدی حتما باید توی جای خودش لالا کنه.قشنگم تو هم این اخلاقت به بابا مهدی رفته       ...
7 مرداد 1392
1