محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

طاها کوچوله

سفر شمال

من و بابا و عمو امید و خاله مریم مامانی و بابایی  عمه لیلا و عمو حسن و کیمیا مامان جون و باا جون(بعدا به ما ملحق شدن) رفتیم رامسر سفر خیلی خوبی بود طاها کوچوله تازه از درخت و دریا سر در میاره!با دیدن دریا گفت او.! دستشو گرفتیم و ردیمش تو اب اولش ترس و تعجب رو تواما داشت! بعد نیم ساعت دیگه کنار ساحل نشسته بو و امواج به کوچول پاهاش میخورد! ...
18 مرداد 1393

کلمات جدید2

قاخه(داغه) دوخ(دوغ) ترسه(ترشه) چندسالته؟...........دو چند کیلویی؟........ده تاب  تاب تاب تاب(با لحن شعر تاب تاب تاب بازی) بعضی وقتا هم یکسری جملات طولانی ولی نامفهوم میگه! دیر(شیر) نانی(نازی)(وقتی یکی داره تو تی وی گریه میکنه بهش میگه نانی نانی) هابه(با صدای آروم میگه یعنی خوابه) ...
5 مرداد 1393

آلمان قهرمان جام جهانی 2014

بعله! آلمان هم که قهرمان جام 2014 شد!خداییش حقشون بود خیلی خوب بازی میکردن! حالا بگذریم که برزیل رو 7 هیچ داغون کردن....................... به مهدی جون میگم دفعه دیگه که جام جهنی باشه طاها میخواد بره پیش دبستانی!به قول فرزاد حسنی:فک کن!!!! انشاالله که 2018 روسیه تیم هلند خوشگل قهرمان میشه!!!  
23 تير 1393

بازگشت طاها کوچوله به وبلاگ!

سلامی دوباره به وبلاگ پسر گوگولی ام! ما اینترنت نداشتیم به خاطر همینم دیگه نمیتونستم خاطرات کوچوله ام رو اپ کنم ولی همه خاطراتش save شده به زودی همه اشو مینویسم... از طاها بگم که دیروز فلاش کارتهای زبان منو دستش گرفته بود و به ball میگفت بوپ!!(واضحه که بوپ یعنی توپ) منم از فرصت استفاده کردم و فلاش کارت ماهی رو نشونش دادم و گفتم ماهی بعدش اونم گفت مامی! دوباره فلاش کارت توپو بهش نشون دادم که این بار به بوپ(!) گفت مامی!!!!!!!!!!!!اااااییییییییییی خندیدم!   ...
9 خرداد 1393

کیف کوله اسمورفی طاها

امروز پسر دایی حمید و مهناز جون و مینا اومدن خونه مامانم اینا. از مکه واسه طاها کوچوله یه کوله بامزه آوردند!من همین جا مراتب تشکر خودمو اعلام میدارم!   این اولین کوله طاهاست(من خودم ید طولایی تو کوله خریدن داشتم!) ...
9 اسفند 1392

کلمات و بازی های طاها کوچوله

کلماتی که بلده بگه: ببو (لبو) بابا بابه(آب) دروی بوری(؟) بابی(آبی) اوپم(توپم) نی نی مامان نمیگه! دده باجی (بازی.باباجون) دای دای (دایی)  بازی ها: جوجو پر   اعضای بدن   صدای حیوانات    ...
28 آذر 1392

طاها میخواد حرف بزنه!

بابام میگه کوچوله میخواد به حرف بیفته همش میگه نوق نق میگه خویدم! اووی بی! میگم ابه میخوای میگه نه!بهش میدم میخوره!میگم مامانی اگه میخوای باید بگی بله! فقط میدونه که باید جواب بده!  
16 مهر 1392