محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

طاها کوچوله

اندر احوالات سفر شمال

بعد از دریا و آبتنی کوچوله باباشو عموها رفتیم بازار  عمو حسن شلوارش خیس شده بود و یه شلوار دیگه خرید! چه ها گفتن خب خیسه بالاخره خشک میشه که! گفت حالا یکی دیگه خریدم دیگه! اینجور فامیلایی ما داریم! ********************* تو ماشین که مینشستیم تا آهنگ پخش میشد بچه ها حرکات محیر العقولی از خودشون نشون میدادن!ااااای دووو! ********************* من:سلام کیمیا جونی کیمیا:قوله قوله قوله! مهدی:خوبی کیمی: کیمیا:قوله قوله قوله در سکوت نیمه شب عمه لیلا:بخواب دیگه کیمیا:قوله قوله قوله! ********************* ...
18 مرداد 1393

اوووووی!

طاها میخواد بگه بابایی  انقدر تند میگه که تبدیل میشه به اووی! بابا مهدی رو میترسونه و میگه به! باباشم میگه وایسا اومدم بگیرمت! طاها هم فرار میکنه و میپره بغلم(در این لحظه من کاملا مراقب چشمم هستم!!!) ................................. شنبه مهمونی داشتیم طاها و عسل رفته بودن تو اتاق دقیقا نمیدونم چطوری بازی کردن که همه جا کن فیکون شده بود! یکشنبه باید بریم خونه عمه لیلا که مولودی داره(به افتخار حضور کیمیا خانم).   ...
19 تير 1393

دندون کیمیا

کیمیا فسقلی دندون در آورد.الان توی 7 ماهه.طاها هم انتهای 6 ماهگی دندون در آورد. ما هم از آش دندونیش خوردیم!یه پیراهن خوشگل جیگیلی واسش خریدم که تل هم داره!خییییلی نازه. خیلی از لباسای دخترونه خوشم میاد!
9 اسفند 1392

کیمیا رفته بیمارستان

طفلکی کیمیا کوچولو دختر عمه طاها به خاطر زردی زیاد رفته بیمارستان  ما خبر نداشتیم دیشب فهمیدیم خیلی ناراحت شدم به لیلا زنگ زدم .خیلی ناراحت بود.امیدوارم که زودتر خوب بشه.شما هم واسش دعا کنین... ...
15 مرداد 1392

کیمیا فسقله اومد!خوش اومد!

بالاخره پس از 9 ماه انتظار دیروز صبح حوالی ساعت 10 صبح نی نی عمه لیلا بدنیا اومد! عمه لیلا به کسی چیزی نگفته بود و خودشم کلی ترسیده بود! فقط عمه زهره رفته بود پیشش!اینم فواید خواهر داشتنه خلاصه نی نی به سلامتی بدنیا اومد قد 50 وزن 3500 گفتن 3 روز باید تحت نظر باشن تازه دیروز بابا مهدی هم رفت دیدن نی نی توپولو من و طاها کوچوله خونه موندیم و supernatural دیدیم!!! ...
7 مرداد 1392

عمه لیلا و نی نی اش

عمه لیلا بیچاره هنوز توی بیمارستانه!!! انشاالله 4شنبه کیمیا کوچولو به دنیا میاد من تصمیم داشتم که برم بیمارستان با اینکه وقتی طاها کوچوله بدنیا اومده بود عمه اش نیومد دیدنش به هرحال من میخواستم برم ولی مامانی گفت چون هوا خیلی گرمه بهتره که تو و پپل توی منزل بمونید! من طاها مامانی   ...
7 مرداد 1392
1