ایمپلنت مامانم
وضعیت دندون مامانم افتضاح ود!بیچاره هیچی نمیتونست بخوره
با کلی اصرار راضی شد بره ایمپلنت کنه
فک بالاشسو جراحی سینوس کرده بود وقتی از دکتر برگشت طاها دوید که بره بغلش
بیچاره با اون حالش کوچولو بغل کرد
طاها هم حسابی چسبید به مامان جونش وشروع کردبه نانی کردن ...
دیگه صحنه بدون شرح بود
همه کف کرده بودیم در معنای واقعی کلمه!مامان جون کلی تحت تاثیر قرار رفت...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی